پژوهش حاضر با هدف بررسی کیفیت ارتباط والد- فرزند بهعنوان پیش شرط تربیت دینی فرزندان طراحی و اجرا گردید. تعداد 374 نفر دانشجو (177 پسر و 197 دختر) بهعنوان نمونه طبقهای نسبتی در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه سبک تربیتی یا محیط خانوادگی (نقاشان، 1358) و پرسشنامه محقق ساخته را تکمیل نمودند. بهطور کلی نتایج آزمون مجذور کا نشان داد در حالیکه در سبک تربیتی مقتدرانه بیشترین فراوانی مربوط به آزمودنیهایی است که والدین خود را «افرادی مذهبی در نظرگرفتهاند که برای تربیت دینی آنها سعی و تلاش کردهاند»، در سبک تربیتی مسامحهکارانه بیشترین فراوانی مربوط به آزمودنیهایی است که والدین خود را «افرادی بیتفاوت نسبت به مذهب در نظر گرفته که برای تربیت دینی آنها سعی و تلاش نداشتهاند». همچنین در حالیکه درصد آزمودنیهایی که خود را در گروههای «من مسلمان هستم و اگرچه دوست دارم که دستورات دینی را رعایت کنم، ولی گاهی چنین نیستم» و «من به خدا ایمان دارم و اگرچه دوست دارم خواستههای او را انجام دهم ولی گاهی اوقات نمیتوانم» در سبک تربیتی مقتدرانه دارای بیشترین فراوانی است. درصد آزمودنیهایی که خود را در گروههای «هنوز در مورد دین خود تصمیمی نگرفتهام» و «ممکن است خدا وجود داشته باشد، ولی این امر به زندگی من ارتباطی ندارد» قرار دادهاند، در سبک تربیتی مسامحهکار بیشترین فراوانی را دارد. در مطالعه حاضر همچنین نشان داده شد که منابع شناخت دینی در سبکهای تربیتی مختلف، متفاوت است. بهطوری که در سبک تربیتی مقتدر شناخت دینی بیشتر از طریق خانواده و در سبک تربیتی مسامحهکار شناخت دینی بیشتر از طریق اماکن مذهبی است. در تبیین نتایج فوق به ارتباط والد ـ فرزند در دوران کودکی با توجه به نظریههای روابط موضوعی، دلبستگی و یادگیری اجتماعی اشاره شده است. این نظریهها فرض میکنند که ارتباط بهینه والد ـ فرزند در جامعهپذیری دینی فرزندان نقش مهمی ایفا میکند.