شکلگیری مفهوم خداوند در کودکان و نقش چهرههای دلبستگی در پیدایش و تحول این مفاهیم، به ویژه در دهههای اخیر مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر تجربه فقدان بر ادراک کودکان در مورد مادر، پدر و خداوند طراحی و اجرا گردید. در این پژوهش که از نوع علّی ـ مقایسهای است، از میان کلیه دانشآموزان مقطع ابتدایی نواحی چهارگانه شهر شیراز، تعداد 126 نفر به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای چند مرحلهای انتخاب شدند. سه مقیاس افتراق معنایی آزگود در مورد ادراک کودک از پدر، مادر و خداوند جهت جمعآوری دادههای پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. نتایج تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس نشان داد بین کودکان دارای تجربه طلاق والدین، کودکان دارای تجربه فوت والدین و کودکان عادی از نظر اندازههای مربوط به ادراک خداوند، ادراک صفات مهرورزانه خداوند، ادراک صفات مهرورزانه مادر، ادراک پدر و ادراک صفات مهرورزانه پدر تفاوت معناداری وجود دارد. بدین ترتیب که کودکان دارای تجربه فقدان، خداوند و پدر و مادر را کمتر واجد صفات مهرورزانه توصیف میکردند. این تفاوت بین گروه-ها در اندازههای مربوط به ادراک خداوند و ادراک صفات مهرورزانه خداوند، بین گروههای عادی با گروه فوت والدین و در اندازههای ادراک پدر و ادراک صفات مهرورزانه پدر، بین گروههای عادی و گروه دارای تجربه طلاق والدین نیز بود. هم-چنین، در اندازههای ادراک خداوند، ادراک پدر، ادراک صفات مهرورزانه خداوند، ادراک صفات مهرورزانه مادر و ادراک صفات مهرورزانه پدر، بر اساس آنکه کودک با چه کسی زندگی میکرد، بین گروهها تفاوت معناداری وجود داشت. نتایج این مطالعه همسو با الگوی تطابقی دلبستگی به خداوند نشان میدهد، دلبستگی کودک به ویژه به پدر، در نتیجه فقدان با اضطراب همراه بوده و به دلبستگی به خداوند نیز تسری مییابد. در نتیجه، کودک والدی را که از دست داده، و به دنبال آن خداوند، را کمتر واجد ویژگیهای مهرورزانه تلقی مینماید.