مطالعات بسیاری نشان دادهاند که، عشق بهعنوان یک پدیده روانی، یک پیشبینی کننده مهم شادکامی، رضایت و هیجانهای مثبت است. در این پژوهش رابطه عشق رفاقتی و عشق پرشور با رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و منفی بررسی میشود. از بین دانشجویان متأهل دانشگاه تربیت مدرس، 123 نفر (63 زن و 60 مرد) بهعنوان نمونه در دسترس انتخاب شدند. برای اندازهگیری متغیر عشق، از مقیاس عشق پرشـور (هاتفیلد و رپسون، 1993) و مقیاس عشق رفاقتی (استرنبرگ، 1986) و برای اندازهگیری بهزیستی ذهنی از مقیاس رضایت از زندگی (پیوت و داینر، 1993) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (واتسون، کلارک و تلجن، 1988) استفاده شد. دادههای بدست آمده با استفاده از روشهای تحلیل رگرسیون چندمتغیری تحلیل شد. با توجه به نتایج، بدون در نظر گرفتن تفاوتهای جنسیتی، رابطه عشق رفاقتی با رضایت از زندگی، مستقیم و معنادار وبا عاطفه منفی، معکوس و معنادار بود؛ ولی عشق پرشور با هیچکدام از متغیرهای بهزیستی ذهنی ارتباط معناداری نداشت. تفاوتهای جنسیتی تنها در رابطه بین عشق رفاقتی و عاطفه مثبت و منفی مشاهده شد. بهگونهای که در زنان، عشق رفاقتی بالاتر با عاطفه مثبت بالاتر و عاطفه منفی پایینتر رابطه داشت؛ ولی در مردان رابطه بین عشق رفاقتی و عاطفه مثبت و منفی معنادار نبود. بنابراین نتایج این مطالعه نشان میدهد که عشق به سادگی موجب شادکامی نمیشود و رابطه بین عشق و بهزیستی ذهنی یک رابطه چند بعدی است. در مجموع یافتههای پژوهش حاضر از اهمیت نقش عشق رفاقتی در برخی مؤلفههای بهزیستی ذهنی حمایت میکند.