خود ناتوانسازی عبارت از انجام یا عدم انجام کاری به منظور عذرتراشی برای شکستهای احتمالی است. این سازه به دو شکل رفتاری و ادعایی دیده میشود. این رفتار میتواند تحت تأثیر سبکهای فرزندپروری قرار گیرد. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر سبک فرزندپروری ادراک شده بر خود ناتوانسازی است. روش پژوهش، پسرویدادی و جامعه آن شامل دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی است که از بین آنان با روش نمونهگیری هدفمند و بر اساس وجود حداقل 30 نفر در هر یک از سبکهای فرزندپروری نمونهگیری انجام شد. نمونه پژوهش 184 نفر شامل 95 دختر و 91 پسر است. ابزار جمعآوری اطلاعات مقیاس خود ناتوانسازی و پرسشنامه سبکهای فرزندپروری ادراک شده بود. دادههای جمعآوری شده با آزمون آماری مانوا تحلیل گردید. نتایج نشان داد که خود ناتوان-سازی رفتاری و کلی در سبک فرزندپروری استبدادی به-طور معناداری بیشتر از سایر سبکهای فرزندپروری است. سبک فرزندپروری و جنس نیز دارای رابطه تعاملی هستند. خود ناتوانسازی ادعایی در سبک فرزندپروری مقتدرانه در دختران بیشتر از پسران است و در سبک فرزندپروری استبدادی خود ناتوان سازی ادعایی در پسران بیشتر از دختران است. نتایج نشاندهنده اهمیت تأثیر محبت و کنترل در روابط والد ـ فرزند بر خود ناتوانسازی است.