دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844216320201121Iranian’s Assumptions and Standards about Marriage and Marital Relationships: Qualitative Analysis of Iranian Proverbsفرضها و استانداردهای ایرانیان درباره ازدواج و روابط زناشویی: تحلیل کیفی ضرب المثلهای ایرانی29431497823FAمونا چراغیعضو هیات علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتیمریم ابراهیمیدانشگاه شهید بهشتیJournal Article20190913Assumptions and standards play a significant role in determining the marital satisfaction of spouses, and both are influenced by culture. Family professionals need to be aware of the cultural impact on their clients’ cognitions to understand them better and provide better services. The study of proverbs in any language can provide a fairly accurate picture of the attitudes and beliefs of people belonging to that cultural context in relation to different subjects. Therefore, in this research, extracting all Iranian proverbs with related keywords (wife, husband, spouse, and marriage) and their thematic analysis, we tried to extract the assumptions and standards related to the role of woman, husband and marital relationship. The three main themes and a core theme were extracted. According to the results, existing standards for women are more numerous and rigorous than standards for men in marriage. Marital relationship is also portrayed as a very important, predestined, relationship with numerous conflicts which are frequent, inevitable and insurmountable. That makes it appear bitter and frustrating in the long time. The extracted standards show that couple are expected to play complementary roles in marriage and men have dominance over women.فرضها و استانداردها در تعیین رضایت همسران از زندگی زناشویی نقش مهمی دارند و هر دو تحت تاثیر فرهنگ هستند. لازم است متخصصان خانواده، برای درک بهتر مراجعان و ارایه خدمات بهتر، از تاثیراتی فرهنگ بر شناختهای آنها مطلع باشند. مطالعه ضربالمثلها در هر زبان میتواند تصویر نسبتا دقیقی از نگرشها و اعتقادات افراد متعلق به آن بافت فرهنگی نسبت به موضوعات مختلف ارایه کند. بنابراین در این پژوهش با استخراج کلیه ضربالمثلهای ایرانی دارای کلیدواژههای مرتبط (زن، شوهر، همسر، ازدواج) و تحلیل تماتیک آنها سعی شد که فرضها و استانداردهای مربوط به نقشهای زن، شوهر و رابطه زناشویی استخراج گردد. سه تم اصلی و یک تم کلی استخراج گردید. بر اساس نتایج، استانداردهای موجود برای زنان هنگام ازدواج متعددتر و سختگیرانهتر از استانداردهای مربوط به شوهران است. رابطه زناشویی نیز به عنوان یک رابطه بسیار مهم، مقدر و پرتعارض به تصویر کشیده شده است که در آن تعارضات مکرر و اجتناب ناپذیر و غیرقابل حل وجود دارد که باعث میشود در دراز مدت تلخ و خستهکننده به نظر برسد. استانداردهای استخراج شده نشان میدهد که در زندگی زناشویی از زن و شوهر انتظار میرود نقشهای مکمل هم را ایفا میکنند و مردان بر زنان سلطه داشته باشند.https://jfr.sbu.ac.ir/article_97823_34735c76cc4819d3d313a57ef9b13317.pdfدانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844216320201121Development And Determination Of Factor Structure And Reliability Of Mate Selection Attitudes Questionnaire Of Girls On The Verge Of Marriageساخت و تعیین ساختار عاملی و پایایی پرسشنامه نگرشهای انتخاب همسر دختران در آستانه ازدواج31533497826FAلیلا شهرابی فراهانیدانشجوی دکتری مشاوره خانواده، دانشگاه اصفهانمریم فاتحی زادهاستاد گروه مشاوره ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان0000000283428680عذرا اعتمادیدانشیار گروه مشاوره ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان0000-0003-4767-6705Journal Article20191226One of the issues that plays a major role in mate selection is one's attitudes toward mate selection and marriage. The purpose of this study was to construct and determine the factor structure and reliability of a suitable test for assessing attitudes of mate selection in girls on the verge of marriage. Statistical population was girls on the verge of marriage between 18 and 35 years old. The sample consisted of 15 girls on the verge of qualification and 350 girls on the verge of validation. They were selected by convenience sampling. The content analysis method was used at the time of questionnaire construction and 12 categories were identified: rationality and rationalism, realism, belief in self-knowledge, belief to another, compulsory cognitive relevance, necessity thinking of multiple readiness, belief in proportionality, multiple idealism, belief in the attitude of love is simply enough, excessive optimism, limiting choice and marriage, the way to avoid choice and marriage. Confirmatory factor analysis was used to examine the factor structure of the questionnaire. The results showed that the questionnaire fits well with the field data and the assumed factor structure is confirmed. Reliability of the questionnaire constructed by efficient and dysfunctional beliefs was assessed by Cronbach's alpha coefficient. Reliability coefficients were higher than 0.70 in all subscales and overall had good reliability (r = 0.94 in total). Therefore, it can be concluded that the designed questionnaire is a valid questionnaire for assessing girls' attitudes towards marriage and can be used in premarital counseling centers.یکی از مسائلی که در انتخاب همسر نقش عمدهای دارد، نگرشهای فرد در مورد انتخاب همسر و ازدواج است. پژوهش حاضر با هدف ساخت و تعیین ساختار عاملی و پایایی یک آزمون مناسب برای ارزیابی نگرشهای انتخاب همسر در دختران درآستانه ازدواج انجام شد. جامعه آماری، دختران درآستانه ازدواج بین سنین 18 تا 35 ساله بود. نمونه در مرحله کیفی 15 دختر درآستانه ازدواج و در مرحله اعتباریابی پرسشنامه 350 دختر درآستانه ازدواج بود، که با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. در مرحله ساخت پرسشنامه، از روش تحلیل مضمون استفاده شد و تعداد 12 مقوله مورد شناسایی قرار گرفت که عبارت بودند از: عقلانیت و منطق-گرایی، واقعگرایی، باور به خودشناسی، باور به دیگرشناسی، الزامی تلقیکردن رابطه شناختی، الزامیانگاشتن برخورداری از آمادگیهای چندگانه، باور به تناسبسنجی، ایدهآلگرایی چندگانه، باور به نگرش عشق صرفا کافی است، خوشبینی مفرط، محدودکننده دانستن انتخاب و ازدواج، راهِ گریز انگاشتن انتخاب و ازدواج.در مرحله بعد از روش توصیفی از نوع آزمونسازی استفاده شد و برای بررسی ساختار عاملی پرسشنامه از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. نتایج نشان داد که پرسشنامه، با دادههای میدانی برازش دارد و ساختار عاملی مفروض مورد تأیید است. بررسی پایایی پرسشنامه ساخته شده باورهای کارآمد و ناکارآمد از طریق محاسبه همسانی درونی به روش آلفای کرونباخ انجام شد. ضرایب پایایی در تمام خردهمقیاسها بالاتر از 70/0 بدست آمده است و در مجموع، از پایایی مناسب برخوردار است(در مجموع، 94/0=r). بنابراین میتوان نتیجه گرفت پرسشنامه طراحی شده، یک پرسشنامه معتبر برای ارزیابی نگرشهای دختران درآستانه ازدواج میباشد و میتوان در مراکز مشاوره پیشازازدواج از آن استفاده کرد.https://jfr.sbu.ac.ir/article_97826_b44695ec9bf0f9c42d89d32af0c1cd0b.pdfدانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844216320201121Comparison of the effectiveness of couple therapy based acceptance and commitment (using schema conceptualization) and Gottman couple therapy on reducing Irrational Beliefs in couples' relationshipsمقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد )با استفاده از مفهوم بندی طرحواره ای( و زوج درمانی گاتمن بر کاهش باورهای غیر منطقی در روابط زوجین33535797828FAفیض اله علی پناهدانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرجاحمد کربلائی محمد میگونیاستاد یار دانشگاه آزاد اسلامیحسین رضابخشاستادیار دانشگاه الزهراصادق تقی لواستادیار دانشگاه آزاد اسلامی رشتJournal Article20200508The aim of this study was comparison of the effectiveness of couple therapy based on acceptance and commitment(using schema conceptualization) and Gottman couple therapy on reducing irrational beliefs' in couples relationships.This study was a quasi-experimentalproject. The statistical population included all couples who referred to Razi Counceling Center in Karaj in the spring 2019. Using available sampling method 30 couples were selected and randomly assigned to two experimental groups and one control group (10 couples each). Eeach of the experimental groups received one of these approaches in to sessions. But the control group did not received any intervene during this time. Participants in all three groups were assessed using the Relationship Beliefs Questionnaire(Azkhosh & Asgari, 2007) at pre-test, post-test and follow up stages. The Results of mixed analysis of variance showed that there was a significant difference between each of the experimental groups with control groups but the difference in efficacy between the experimental groups was not signficant. Both approaches have been effective on the components of the variable studied. Therefore, they can be used as effective treatment methods to reduce irrational beliefs in couple relationships.هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (با استفاده از مفهوم بندی طرحواره ای) و زوج درمانی گاتمن بر کاهش باورهای غیر منطقی در روابط زوجین بود. این پژوهش طرح نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه زوج هایی بودکه دربهار1398 به مرکز مشاوره رازی در شهر کرج مراجعه کردند. با روش نمونه گیری در دسترس، 30 زوج انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 10 زوج)گمارده شدند. هریک از گروهای آزمایش یکی از این رویکردها را در 10 جلسه دریافت کردند. اما گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. شرکت کنندگان در هر سه گروه، با استفاده از پرسشنامه باورهای ارتباطی(ازخوش و عسگری، 1386) در مراحل پیش آزمون ، پس آزمون و پیگیری ارزیابی شدند. نتایج تحلیل واریانس آمیخته نشان داد تفاوت معناداری بین هر یک از گروه های آزمایش با گروه گواه وجود دارد، اما تفاوت اثر بخشی بین گروه های آزمایش معنادار نبود. هر دو روش درمانی بر مؤلفه های متغیر مورد مطالعه مؤثر بوده اند. بنابراین میتوانند به عنوان روش های درمانی اثربخش برای کاهش باورهای غیر منطقی در روابط زوجین مورد استفاده قرار گیرند.https://jfr.sbu.ac.ir/article_97828_cd6813fb6b09c84ab0da5136a90cc9fd.pdfدانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844216320201121The distinction between reactive and proactive aggression in adolescent based on perceived parenting style"تمایز پرخاشگری کنشی و واکنشی در نوجوانان براساس سبک فرزندپروری ادراک شده"35937597830FAعاطفه رضاییدانشگاه شهیدبهشتی
موسسه آموزش عالی امام جواد یزدمحسن دهقانیدانشیار گروه روانشناسی دانشگاه شهید بهشتیمحمود حیدریدانشیار گروه روانشناسی دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20191102Aggression is one of the most common mental health problems among children and adolescents, entailing significant interventions. Among various categorisation of this concept, some studies differentiated reactive from proactive aggression based on different functions it has and identified distinctive antecedents and outcomes for them. The purpose of this study was to evaluate whether a specific perceived parenting style could differently predict reactive and proactive aggression. In this regard, 138 girl and boy adolescents were chosen by convenience sampling method. Regression results showed authoritative parenting style significantly predict the lower incidence of reactive aggression in boys, while the authoritarian parenting style displayed a predictive role for reactive aggression in girls. However, neglectful parenting style significantly explained the variance of proactive aggression only among high aggressive participants. The conclusion can be drawn for confirmation of the dichotomy mentioned above, considering the differential family context. It is suggested to do further study to identify particular causes and bases of reactive and proactive aggression beside the interaction of individual and environmental factors in line with investigating more precise aetiology and designing essential interventions for prevention as well as treatment.پرخاشگری در میان کودکان و نوجوانان یکی از مشکلات رایج سلامت ذهنی است که مستلزم مداخلات اساسی است. درمیان طبقهبندیهای متعدد، برخی از مطالعات با توجه به کارکردهای مختلف این مولفه میان دو گونه پرخاشگری کنشی و واکنشی تمایز قائل شده و پیشایندها و نتایج متفاوتی را برای هر کدام شناسایی کردند. هدف پژوهش حاضر شناسایی نقش سبکهای فرزندپروری ادراک شده در نوجوانان در پیشبینی این دو شکل از پرخاشگری است. در این راستا 138 دختر و پسر نوجوان به روش در دسترس مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج رگرسیون نشان داد که ادراک از سبک فرزندپروری مقتدر بروز کمتر پرخاشگری واکنشی را به طور معناداری در پسران پیشبینی میکند. با اینحال در دختران سبک فرزندپروری مستبد به طور معناداری نقش پیشبینیکنندهای برای پرخاشگری واکنشی نشان داد. همچنین سبک فرزندپروری سهلانگار توانست به طور معناداری واریانس پرخاشگری کنشی را تنها در میان افرادی که نمرات بالایی از پرخاشگری به دست آوردند، تبیین نماید. نتایج پژوهش حاضر مؤید تفکیک بیان شده در پرخاشگری با توجه به تمایز بسترهای خانوادگی است. لزوم مطالعات بیشتر در راستای شناسایی علل و مبانی خاص هر گونه و کنش عوامل فردی و محیطی در بروز پرخاشگری جهت علتشناسی نظاممند این پدیده و طراحی مداخلات ضروری برای درمان و پیشگیری مورد بررسی قرار گرفت.https://jfr.sbu.ac.ir/article_97830_9ea550edfe4ed29dcfa3331f86ac2605.pdfدانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844216320201121Comparing the Effectiveness of Training of Emotionally-Focused Approach and Choice Theory on couple’s marital satisfaction and burnout(بررسی تفاوت اثربخشی آموزش هیجان مدار و تئوری انتخاب بر رضایت زناشویی و دلزدگی زناشویی زوجین)37739397833FAرضوان مسعود میدانچیدانشجوی دکترا روانشناسی عمومی، واحد بروجرد، دانشگاه آزاد اسلامی، بروجرد، ایرانابوالقاسم یعقوبیاستاد گروه روانشناسی، دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانکورش گودرزیاستادیار گروه روانشناسی، واحد بروجرد، دانشگاه آزاد اسلامی، بروجرد، ایرانجواد کریمیاستادیار گروه روانشناسی، دانشگاه ملایر، ملایر، ایرانJournal Article20200410 The aim of the present study was to investigate the effectiveness of training of emotionally focused approach and choice theory on couples’ marital satisfaction and burnout. The research method was quasi-experimental with pretest-posttest design with control group. The study population consisted of married couples with marital problems referred to Hamadan Counseling Center in 1398 and among them 30 couples were selected by convenience sampling and randomly divided into three equal groups. These groups received training 8 sessions (each session 90 minutes) of emotionally-focused approach and choice theory respectively. Subjects completed Enriche's Marital Satisfaction scale (1998) and Paines' Marital burnout scale in the pre-test and post-test. Multivariate analysis of covariance and post hoc tests were used to analyze the data. The results showed that both methods of emotionally focused approach and choice theory were effective on increasing marital satisfaction and reducing marital burnout in couples (p <0.05). The results of post hoc test showed that there was no significant difference between the effectiveness of these two methods on marital satisfaction and marital burnout (p> 0.05). According to the effectiveness of the two approaches of choice theory and emotion-based approach, these approaches can be used for psychological interventions of couples.هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی دو رویکرد هیجانمدار و تئوری انتخاب بر رضایت و دلزدگی زناشویی زوجین بود. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل زوجین متأهل دارای مشکلات زناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره شهر همدان در سال 1398 بودند که از میان آنها 30 زوج با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه مساوی جایگزین شدند. هر یک از گروههای آزمایش 8 جلسه 90 دقیقهای با یکی از روشهای مشاوره گروهی (مبتنی بر نظریه انتخاب و رویکرد هیجانمدار) آموزش دیدند. آزمودنیها پرسشنامههای رضایت زناشویی انریج (1998) و دلزدگی زناشویی پاینز (1996) را در مراحل پیشآزمون و پسآزمون تکمیل کردند. برای تحلیل دادهها روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون تعقیبی بکار رفت. نتایج نشان داد هر دو روش مشاوره گروهی مبتنی بر نظریه انتخاب و هیجانمدار بر افزایش رضایت زناشویی و کاهش دلزدگی زناشویی در زوجین موثر بودند (05/0p< ). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد بین اثربخشی این دو روش بر رضایت دلزدگی زناشویی در زوجین تفاوت معناداری وجود نداشت(05/0p> ). با توجه به اثربخشی دو رویکرد تئوری انتخاب و هیجانمدار میتوان از این رویکردها برای مداخلات روانشناختی زوجین استفاده کرد.https://jfr.sbu.ac.ir/article_97833_d245e810fe86354c1c1b6a1e49c3a390.pdfدانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844216320201121Comparison of Self Regulation-Attachment and Systemic-Behavioral Couple Therapies Effectiveness on Sexual Function in Women with Extra-Marital affairsمقایسه اثربخشی زوج درمانی خود تنظیمگری-دلبستگی و زوج درمانی سیستمی-رفتاری بر عملکرد جنسی زنان دارای رابطه فرازناشویی39541297837FAفاطمه شیریدانشجومحمود گودرزیاستادیار گروه مشاوره خانواده0000000173769476Journal Article20200125Aim: The present research aimed to compare the effectiveness of Self Regulation-Attachment and Systemic-Behavioral Couple Therapies on the Sexual Function in Women with Extra-Marital affairs. Method: Research method was quasi-experimental using pretest, post-test and a three month follow-up with control group. The statistical population were women with Extra-Marital affairs referred to a counseling center in the city of Sanandaj in 2019. Through available and voluntary sampling, 45 subjects were selected and randomly assigned into two intervention and one control groups (15 persons). The Female sex functionality inventory (Rosen & Heiman, 2000) was used. One The intervention group received Self Regulation-Attachment Sepahvand, Rasoolzade Tabatabaei, Besharat, Allahyari (2014) through 8 session., another group received ystemic-Behavioral Crowe & Ridley (1990) Couple Therapy through 10 session, of 90 minutes duration each held once a week. Data was analyzed using mixed analysis of variance with repeated measures. Results: Results showed that both couple therapy programs significantly improved the Sexual Function (P< 0.001). Follow-up analyses showed that these results remained stable after three months. No significant difference was found between the two experimental groups. Conclusion: These two approaches can be used as an effective intervention in couple relationships. مقدمه: رابطه جنسی، کارکرد طبیعی بین زوجین است که احساس رضایت از آن در حفظ نظام خانواده موثر است و عامل اصلی در پیشگیری از عدم تعهد و رابطه فرازناشویی میباشد. هدف: هدف پژوهش مقایسه اثربخشی زوج درمانی خود تنظیمگری-دلبستگی و سیستمی-رفتاری بر عملکرد جنسی زنان دارای رابطه فرازناشویی بود. روش: روش پژوهش نیمهآزمایشی، با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری 68 زن دارای رابطه فرازناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره ویژه زنان در شهرستان سنندج در سال 1398 بود. با نمونهگیری در دسترس 45 نفر انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (15نفره) گمارده شدند. پرسشنامه عملکرد جنسی زنان روزن و هایمن (2004) استفاده شد. برای گروه اول برنامه زوج درمانی خود تنظیمگری-دلبستگی 8 جلسه، و گروه دوم برنامه سیستمی-رفتاری 10 جلسه 90 دقیقهای اجرا شد. دادهها با آزمون تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که هر دو مدل زوج درمانی خود تنظیمگری-دلبستگی و سیستمی-رفتاری بر بهبود عملکرد جنسی زنان دارای رابطه فرازناشویی اثربخشی معناداری داشتند (001/0>P). نتایج پیگیری نشان داد این نتایج بعد از سه ماه پایدار ماند. بین گروههای زوج درمانی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجهگیری: میتوان از این دو رویکرد به عنوان مداخلهای موثر در روابط زوجین استفاده کرد. https://jfr.sbu.ac.ir/article_97837_5defe64e1624235cf7a5624c9b36d41c.pdfدانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844216320201121اثربخشی آموزش بخشایش بر نگرش به خیانت و اعتماد در روابط بین فردی زنان زخم خورده از خیانت زناشوییاثربخشی آموزش بخشایش بر نگرش به خیانت و اعتماد در روابط بین فردی زنان زخم خورده از خیانت زناشویی41342897840FAبهناز ذالدانشگاه ازاد زاهدانعلی عربدانشگاه سیستان و بلوچستانغلامرضا ثناگو محرردانشگاه ازاد زاهدانJournal Article20200203زمینه و هدف: بخشایش یک سازه روانشناختی و رویکرد درمانی مناسب برای مشکلات ارتباطی و تعارضهای زناشویی همسران است.هدف پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی آموزش بخشایش بر نگرش به خیانت و اعتماد در روابط بین فردی زنان زخم خورده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و کلینیک مددکاری شهرستان بیرجند انجام شد.روش و مواد: این مطالعه از نوع شبه ازمایشی با طرح پیش ازمون و پس ازمون بود. جامعه پژوهش زنانی بودند که در سال 97-98 به دلیل خیانت همسر خود به مراکز مشاوره و کلینیک مددکاری شهرستان بیرجند مراجعه کرده بودند. 34 نفر از انها بصورت تصادفی در دو گروه مداخله(16 نفر) و کنترل(18 نفر) قرار گرفتند. پس از اجرای پیش ازمون با استفاده از پرسشنامه های نگرش به خیانت و اعتماد در روابط بین فردی، گروه آزمایش تحت آموزش بخشایش قرار گرفتند. پس از مداخله، و پس از 3 ماه هر دو گروه مجددا پرسشنامه های مذکور را تکمیل نمودند.داده ها با استفاده از نرم افزار spss 21 و ازمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد بین میانگین نمرات نگرش به خیانت گروه ازمایش و کنترل در مراحل قبل و بعد از مداخله و پیگیری تفاوت معناداری وجود نداشت. در میانگین نمرات اعتماد در روابط بین فردی و همچنین خرده مقیاس پیش بینی پذیری گروه ازمایش در مراحل قبل و بعد از مداخله و پیگیری تفاوت معناداری وجود داشت (p < 0.01) اما تغییرات گروه کنترل معنادار نبود. آموزش بخشایش درافزایش اعتماد در روابط بین فردی و افزایش پیش بینی پذیری گروه آزمایش تاثیر معنادار داشت.نتیجه گیری: استفاده از بخشایش به عنوان یک رویکرد کارامد و مداخله اثربخش در افزایش اعتماد در روابط بین فردی زنان زخم خورده از خیانت می تواند موثر باشد. بنابراین با توجه به افزایش آسیب های زندگی زناشویی و خیانت همسران، می توان برنامه های آموزشی مبتنی بر بخشایش را برای افرادی که مایل به بهبود روابط با همسر خود هستند گسترش داد.واژه های کلیدی: بخشایش، اعتماد در روابط، نگرش به خیانت، خیانت، زنان هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش بخشایش بر نگرش به خیانت و اعتماد در روابط بینفردی زنان زخمخورده از خیانت زناشویی بود.این مطالعه از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری بود. نمونه پژوهش 34 نفر از زنان خیانتدیده مراجعهکننده به مراکز مشاوره و مددکاری شهرستان بیرجند بودند که به شیوه نمونهگیری دردسترس هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (16 نفر) و گواه (18نفر) قرار گرفتند و پیش و پس از مداخله و سه ماه بعد، پرسشنامههای نگرش به خیانت(ATIS) و اعتماد در روابطبینفردی را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از نرمافزار spss21 و آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین میانگین نمرات نگرش به خیانت گروه آزمایش و گواه در مراحل قبل و بعد از مداخله و پیگیری تفاوت معناداری وجود نداشت. در میانگین نمرات اعتماد در روابطبینفردی و خرده مقیاس پیشبینی پذیری گروه آزمایش در مراحل قبل و بعد از مداخله و پیگیری تفاوت معناداری وجود داشت (p <0.01) اما تغییرات گروه گواه معنادار نبود. بنابراین استفاده از بخشایش به عنوان یک رویکرد کارامد و مداخله اثربخش در افزایش اعتماد در روابطبینفردی زنان زخمخورده از خیانت میتواند موثر باشد.واژه های کلیدی: بخشایش، اعتماد در روابط، نگرش به خیانت، خیانت، زنانhttps://jfr.sbu.ac.ir/article_97840_f05c80272628f037dcb10f2dd68d77ea.pdf