دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844215120190522Investigating the Effect of the SYMBIS-Based Training Model on Girls’ Marriage Expectations and Beliefs about mate selectionبررسی تأثیر آموزش مبتنی بر مدل ( تحکیم ازدواج پیش از شروع) symbis بر انتظارات از ازدواج و باورهای مربوط به انتخاب همسر دختران مجرد شهرکرد72497733FAسیده لیلا میراحمدیدانشجوی دانشگاه اصفهانJournal Article20171128Premarital education programs for achieving real beliefs and expectations about marriage and mate selection are very suitable. The present study aims to investigate the effectiveness of the SYMBIS-based training model on girls’ beliefs about mate selection and marriage expectations. The sample size consisted of 30 Iranian single girls volunteered to participate in the study. They were divided into two experimental and control groups (each with 15 participants). The two groups answered the researcher-made Beliefs about Mate Selection Scale (BMSS) and Marriage Expectation Scale (MES) in pretest, posttest, and follow-up stages. The results obtained from those questionnaires were analyzed via the repeated measures ANOVA. The results showed the more effectiveness of the SYMBIS-based training model on reducing irrational beliefs and expectations about marriage in the experimental group than the control group. Also indicated was the sustainability of the training model after 3 month. As a conclusion, the SYMBIS model can be used in premarital training and counseling models and programs.برنامه های آموزشی قبل از ازدواج در جهت کسب باورها و انتظارات واقعی درمورد ازدواج و انتخاب همسر بسیار مفید است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر مدل symbis بر باورهای مربوط به انتخاب همسر و انتظارات از ازدواج دختران صورت گرفته است. نمونه شامل 30 نفر دختر مجرد ایرانی داوطلب شرکت در مطالعه بودند که به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل جای گرفتند. هر دو گروه به پرسشنامه محقق ساخته باورهای مربوط به انتخاب همسر( BMSS) و انتظارات از ازدواج(MES) به عنوان پیش آزمون و پس آزمون و آزمون پیگیری پاسخ دادند و نتایج با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دهنده تأثیر مدل symbis بر کاهش باورها و انتظارات غیرمنطقی در مقایسه با گروه کنترل بود. هم چنین نتایج نشان دهنده پایدار بودن اثر آموزش بعد از گذشت 3 ماه بود. بنابراین نتیجه گیری می شود که از مدل symbis می توان در آموزش و مشاوره قبل از ازدواج استفاده کرد.دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844215120190522The Effectiveness of localized play therapy on child-parent interaction mothers of ADHD preschool childrenاثربخشی بازیدرمانی بومیشده بر تعامل والد-کودک مادران کودکان پیشدبستانی دچار اختلال کاستی توجه/ فزونکنشی254397716FAسعید رحیمی پردنجانیدانشگاه آزاد اسلامی شهرکردمریم چرامیاستادیار دانشگاه آزاد اسلامی شهرکردJournal Article20180815The purpose of this study is to evaluate the effectiveness of localized Play Therapy(LPT) on child- parent interaction with Attention Deficit Hyperactivity Disorder in preschool children.
This research method was applied and a quasi-experimental design with a control group. Using phases randomize sampling among mothers with Attention Deficit Hyperactivity Disorder preschool centers. Twenty six mothers of Children with Attention Deficit Hyperactivity Disorder were selected. They were randomly placed in 2 groups (experimentation and control group). Experiment group was presented with LPT for 10 sessions of 90 minute once a week. Instruments were used as following parenting stress and Vanderbilt and Pianta in 3 stages. Data were analyzed using of repeated mature design analysis. Results showed that there was significant difference between control and experimental group ("p≤0.01" ). results showed that LPT effectiveness on child- parent interaction of mothers with Attention Deficit Hyperactivity Disorder. It is suggested that this method could remedy impairment of the parents with mental health.هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر بازیدرمانی بومی شده بر تعامل والد-کودک، مادران کودکان مبتلا به اختلال کاستی توجه/ فزونکنشی بود. به همین منظور با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای و با توجه به ملاکهای ورود آزمودنیها به پژوهش، تعداد 26 نفر از مادران کودکان پیشدبستانی مبتلا به اختلال کاستی توجه/ فزونکنشی انتخاب شدند و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایشی در 10 جلسه بازی درمانی بومیشده شرکت داده شدند و گروه گواه هیچگونه آموزشی دریافت نکردند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه تعامل والد-کودک پیانتا (1994)، پرسشنامه وندربیلت (2003) و مصاحبه بالینی بود که مورد استفاده قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار نسخه 22 و آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین عملکرد دو گروه آزمایشی و گواه در مرحله پسآزمون و پیگیری تفاوت معنیدار آماری وجود داشت (01/0 ). میتوان نتیجه گرفت که مداخلات بازی درمانی بومی بر تعامل والد- فرزند والدین کودکان پیشدبستانی مبتلا به اختلال کاستی توجه/ فزونکنشی تأثیر دارد. بکارگیری این روش در مداخلات روانشناختی والدین به درمانگران پیشنهاد میگردد.دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844215120190522نقش میانجی ابعاد مراقبتگری در رابطه بین ابعاد دلبستگی و رضایتمندی جنسی زوجیننقش میانجی ابعاد مراقبتگری در رابطه بین ابعاد دلبستگی و رضایتمندی جنسی زوجین456797720FAهاجر فلاح زادههیئت علمی0000-0001-8617-0382ریحانه رضاپور فریدیاندانشجوپریسا سادات سیدموسویهیئت علمیلیلی پناغیهیئت علمیJournal Article20180422مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی ابعاد مراقبتگری در رابطه بین ابعاد دلبستگی و رضایت جنسی زوجین، به شیوه همبستگی انجام شد. جامعه پژوهش شامل زوجهای ایرانی ساکن تهران بود؛ که دست کم یکی از آنها تحصیلات دانشگاهی داشته باشند. از جامعه مذکور، 508 نفر (254 زوج) به روش نمونهگیری غیرتصادفی هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. دادهها با استفاده از ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ رﺿﺎﯾﺖ ﺟﻨﺴﯽ ﻻرﺳـﻮن (1998)، پرسشنامه مراقبتگری کانس و شاور (1994) و پرسشنامه مقیاسهای رابطه گریفین و بارثولومیو (1994) جمع آوری شدند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج پژوهش از ارتباط مورد انتظار میان رضایت جنسی، ابعاد دلبستگی و مراقبتگری حمایت کرد. به طور کلی یافتهها نشان داد ناایمنیهای دلبستگی بر ابعاد حساسیت و مجاورت مراقبتگری اثر منفی و بر ابعاد کنترل و وسواس مراقبتگری اثر مثبت دارد. از سوی دیگر، حساسیت و مجاورت پیشبینهای مثبت و کنترل و وسواس پیشبینهای منفی رضایت جنسی یافت شدند بر اساس یافتهها، به خانواده درمانگران و درمانگران حوزه سلامت جنسی پیشنهاد میشود برای کمک به ارتقای رضایتمندی جنسی زوجین، احساس دلبستگی ایمن و نیز مراقبتگری مبتنی بر حساسیت و مجاورت را میان زوجین تقویت نموده، و وسواس و کنترل مراقبتی را در زوجین کاهش دهند.مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی ابعاد مراقبتگری در رابطه بین ابعاد دلبستگی و رضایت جنسی زوجین، به شیوه همبستگی انجام شد. جامعه پژوهش شامل زوجهای ایرانی ساکن تهران بود؛ که دست کم یکی از آنها تحصیلات دانشگاهی داشته باشند. از جامعه مذکور، 508 نفر (254 زوج) به روش نمونهگیری غیرتصادفی هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. دادهها با استفاده از ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ رﺿﺎﯾﺖ ﺟﻨﺴﯽ ﻻرﺳـﻮن (1998)، پرسشنامه مراقبتگری کانس و شاور (1994) و پرسشنامه مقیاسهای رابطه گریفین و بارثولومیو (1994) جمع آوری شدند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج پژوهش از ارتباط مورد انتظار میان رضایت جنسی، ابعاد دلبستگی و مراقبتگری حمایت کرد. به طور کلی یافتهها نشان داد ناایمنیهای دلبستگی بر ابعاد حساسیت و مجاورت مراقبتگری اثر منفی و بر ابعاد کنترل و وسواس مراقبتگری اثر مثبت دارد. از سوی دیگر، حساسیت و مجاورت پیشبینهای مثبت و کنترل و وسواس پیشبینهای منفی رضایت جنسی یافت شدند بر اساس یافتهها، به خانواده درمانگران و درمانگران حوزه سلامت جنسی پیشنهاد میشود برای کمک به ارتقای رضایتمندی جنسی زوجین، احساس دلبستگی ایمن و نیز مراقبتگری مبتنی بر حساسیت و مجاورت را میان زوجین تقویت نموده، و وسواس و کنترل مراقبتی را در زوجین کاهش دهند.دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844215120190522Developing a mother-child relationship model in reactive attachment disorder and investigating attachment-based Thera play on reducing symptoms of reactive attachment disorder in childrenتدوین الگو رابطه مادر – کودک با نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی در کودکان 2 تا 5 سال698897724FAاعظم حشمتیدانشگاه اصفهانJournal Article20181126The aim of this research was developing a mother-child relationship model in reactive attachment disorder and investigating attachment-based Thera play on reducing symptoms of reactive attachment disorder in 2 to 5-year-old children. The current research was a descriptive correlational one. Research population included all mother-child (2 to 5 years old) with reactive attachment disorder in Tehran. In the first part 150 mothers and children selected from kindergartens through available sampling. The sample of second part for assessment of play therapy on reducing the symptoms of reactive attachment disorder included two groups of 15 members in experiment and control. Measurements included RPQ questionnaire, a mother and child interactive play assessment scale and clinical interview. In the second part relationship problem questionnaire was used for pretest and posttest. Explorative factor analysis and confirmatory factor analysis was used for recognizing relationship between variables and a nova was used for comparing pretest and posttest of experimental and control group. The results of explorative factor analysis with the aim of recognizing factors related to mother-child relationship model in 2-5-year-old children showed that two factors of affect and mother interference could respectively describe 861.15 and 736.9 of variance and totally 259.25% of variance. Also, the results of man ova showed that play therapy resulted in reducing of symptoms of reactive attachment disorder in experimental group. Mother-child interaction is the first reagent of children world of relationship and powerful predictor of child attachment style. Eliminating of relationship barriers in mother-child relationship in the process of play therapy for children with reactive attachment disorder is the major reason for applying this approach by the therapist.هدف پژوهش حاضر، تدوین الگو رابطه مادر – کودک در اختلال دلبستگی واکنشی وبررسی اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر دلبستگی بر کاهش نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی در کودکان 2 تا 5 سال بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است، جامعه پژوهش شامل تمامی زوج مادر و کودک (2 تا 5 ساله) با نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی در شهر تهران است. در بخش اول 150 مادر و کودک به روش نمونه گیری در دسترس از مهد کودک ها انتخاب شدند. نمونه ی پژوهشی در بخش دوم جهت سنجش اثربخشی بازی درمانی بر کاهش نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی شامل دو گروه 15 نفر که در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مشکلات ارتباطی RPQ ، مقیاس ارزیابی بازی تعاملی مادر و کودک و مصاحبه بالینی بود. همچنین در بخش دوم جهت پیش آزمون و پس آزمون از پرسشنامه مشکلات ارتباطی استفاده شد.تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی جهت شناسایی روابط بین متغیرهای پژوهش استفاده شد و جهت مقایسه پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش و کنترل، از تحلیل کواریانس داده ها استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی با هدف شناسایی عوامل مرتبط با الگوی ارتباطی مادر-کودک در کودکان 2-5 سال دارای اختلال دلبستگی واکنشی نشان داد که دو عامل، عاطفه و دخالت مادر به ترتیب 861/15 و 736/9 و در مجموع 259/25 درصد از واریانس پرسشنامه را تبیین می کند. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس چند متغییره نشان داد بازی درمانی باعث کاهش علایم اختلال دلبستگی واکنشی گروه آزمایشی شد. تعامل مادر -کودک به عنوان نخستین معرف دنیای ارتباطات کودک و پیش بین قوی در سبک دلبستگی کودک است. همچنین از بین بردن موانع ارتباطی در روابط کودک و مادر در فرآیند بازی درمانی برای کودکان مبتلا به اختلال دلبستگی واکنشی، دلیل عمده به کارگیری این رویکرد درمانی برای این کودکان است.دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844215120190522The relationship between religious coping, shame- proneness, guilt- proneness and expressed emotion among family members of individuals with chronic mental disorderرابطه سبک های مقابله دینی و آمادگی نسبت به شرم و گناه با هیجان ابراز شده در اعضای خانواده افراد با اختلالات روانی مزمن8910497736FAحمید خانی پوردانشگاه خوارزمیحکیمه تاراسیدانشگاه آزاد اسلامی-واحد زنجان، اداره بهزیستی استان زنجانابوالفضل حاتمیدانشگاه حضرت معصومه قم0000-0002-2351-1634مهدی اکبریدانشگاه خوارزمیJournal Article20180227Expressed emotion has been considered as one of the main predictors of relapse among individuals with chronic mental disorders. The aims of this study were (1) to investigate the association between expressed emotion, religious copings and shame- proneness, guilt- proneness among family members of people with chronic mental disorders, and (2) examining the differential relationship between shame- proneness, guilt- proneness and religious copings. Sample (n=116) which was selected by convenient method were people who had an individual with mental disorders in their families and who were supported by Iranian welfare organization. Participants were asked to filled demographic checklist, brief religious coping scale, test of self-conscious affect, and family questionnaire. Multiple regression analysis indicated that positive religious coping could predict expressed emotion above and beyond other variable. Furthermore, shame-proneness was directly associated with negative religious coping and inversely associated with positive religious coping. Also, guilt-proneness directly correlated with positive religious coping and inversely correlated with negative religious coping. It seemed positive religious coping could be a protective factor for expressed emotion in families with members whom had mental disorder. Individual traits like shame proneness and guilt proneness would not predict expressed emotion and this may have indicated the likely importance of social stigma against mental disorders. Differential relationship between shame proneness and guilt proneness with religious copings revealed that shame-proneness would be related to developing negative religious coping, whereas guilt-proneness may be considered as a contributing factor for developing positive religious coping.هیجان ابراز شده یکی از شاخص های پیش بینی کننده احتمال عود در افراد با اختلالهای روانی مزمن است. اهداف این پژوهش عبارت بودند از(1) بررسی رابطه آمادگی نسبت به شرم و گناه و سبک های مقابلهای دینی با شدت هیجان ابراز شده در اعضای خانواده بیماران با اختلال روانی مزمن و (2) بررسی ارتباط افتراقی آمادگی شخصیتی نسبت به شرم و گناه با سبک های مقابلهای دینی. جامعه پژوهش خانواده های افراد با اختلالات روانی مزمن در شهر زنجان در نظر گرفته شدند و نمونه گیری به صورت دردسترس انجام شد. در نهایت 116 نفر برای شرکت در این مطالعه اعلام آمادگی کردند. از افراد خواسته شد به پرسشنامههای جمعیتشناختی، پرسشنامه عواطف خودآگاه، پرسشنامه خانواده (شاخص هیجان ابراز شده) و فرم کوتاه شده سبکهای مقابلهای دینی پاسخ دهند. یافته های تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد از بین متغیرها، تنها سبک مقابلهای دینی مثبت، تغییرات مربوط به شدت هیجان ابراز شده را پیش بینی کرد. همچنین آمادگی شخصیتی برای تجربه احساس گناه با سبک مقابله ای دینی مثبت رابطه مستقیم و با سبک مقابله ای دینی منفی رابطه معکوس داشت، در حالیکه آمادگی شخصیتی تجربه شرم با سبک مقابلهای دینی مثبت ارتباط معکوس، ولی با سبک مقابلهای دینی منفی رابطه مستقیم داشت. از لحاظ مولفه های هیجان ابراز شده در 71 درصد از خانواده ها شاخص انتقاد از عضو بیمار و در 59 درصد شاخص درگیری هیجانی بیشتر از میزان طبیعی بود. به نظر میرسد نقش سبک مقابله ای دینی مثبت در مقایسه با آمادگی شخصیتی شرم و گناه در پیش بینی هیجان ابراز شده بیشتر است. تجربه شرم و گناه به عنوان یک مولفه شخصیتی کلی، تاثیری روی هیجان ابراز شده ندارد و یک علت احتمالی این امر احتمالاً به خاطر تاثیرعوامل خطر اجتماعی مرتبط با اختلال های روانی مانند انگ انگاری اجتماعی است. رابطه افتراقی آمادگی شخصیتی نسبت به شرم و گناه با سبکهای مقابلهای دینی مثبت و منفی نشانگر این مساله است که احتمالاً آمادگی شخصیتی نسبت به شرم ممکن است در شکل گیری سبک مقابلهای دینی منفی اثر داشته باشد در حالیکه آمادگی شخصیتی نسبت گناه در شکل دهی به سبکهای مقابلهای دینی مثبت نقش دارد.دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844215120190522بررسی تاثیردرگیری خانواده در اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیک (DBT) به صورت کوتاه مدت دردرمان نوجوانان دختر دارای علایم اختلال شخصیت مرزیبررسی تاثیردرگیری خانواده در اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیک (DBT) کوتاه مدت بر بهبود نوجوانان دختر دارای علایم اختلال شخصیت مرزی10512597708FAفاطمه آذرفردانشجوی دکترای روان شناسی دانشگاه سمنانشاهرخ مکوند حسینیدانشگاه سمنانپرویز صباحیدانشگاه سمنانJournal Article20180915چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیردرگیری خانواده در درمان با اجرای گروهی فنون رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) به صورت کوتاه مدت به نوجوانان دختر دارای علایم اختلال شخصیت مرزی با حضور و عدم حضور مادران آنها بود. نمونه ای 46 نفره پس از غربالگری انتخاب و به روش تصادفی ساده به سه گروه: 1-آزمایش یک ( دختران نوجوان) 2- آزمایش دو (دختران نوجوان و مادرانشان) و 3- گروه کنترل (دختران نوجوان)، تقسیم شدند و مقیاس هنجار شده ویژگی های شخصیت مرزی کودکان(BPFS-C ) را در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری تکمیل کردند. داده های بدست آمده، با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه با اندازه گیری های مکرر تغییرات معناداری نشان نداد. تغییرات میانگین در گروه آزمایش یک و دو مشاهده شد اما در گروه دوم که دختران نوجوان همراه با مادرانشان فنون درمانی را دریافت می کردند تغییرات درمانی بسیار برجسته تر بود. مولفه های بی ثباتی عاطفی ، مشکلات هویت، روابط منفی و خود جرحی تغییر کرده بودند. نتیجه این که درمان دیالکتیکی برای نوجوانان مرزی مفید و تاثیر گذار است و حضور مادران در درمان اثربخشی درمان را در این نوجوانان افزایش می دهد و قابل توصیه به متخصصان بالینی می باشد.هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیردرگیری خانواده در درمان با اجرای گروهی فنون رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) به صورت کوتاه مدت به نوجوانان دختر دارای علایم اختلال شخصیت مرزی با حضور و عدم حضور مادران آنها بود. نمونه ای 46 نفره پس از غربالگری انتخاب و به روش تصادفی ساده به سه گروه: 1-آزمایش یک ( دختران نوجوان) 2- آزمایش دو (دختران نوجوان و مادرانشان) و 3- گروه کنترل (دختران نوجوان)، تقسیم شدند و مقیاس هنجار شده ویژگی های شخصیت مرزی کودکان(BPFS-C ) را در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری تکمیل کردند. داده های بدست آمده، با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه با اندازه گیری های مکرر تغییرات معناداری نشان نداد. تغییرات میانگین در گروه آزمایش یک و دو مشاهده شد اما در گروه دوم که دختران نوجوان همراه با مادرانشان فنون درمانی را دریافت می کردند تغییرات درمانی بسیار برجسته تر بود. مولفه های بی ثباتی عاطفی ، مشکلات هویت، روابط منفی و خود جرحی تغییر کرده بودند. نتیجه این که درمان دیالکتیکی برای نوجوانان مرزی مفید و تاثیر گذار است و حضور مادران در درمان اثربخشی درمان را در این نوجوانان افزایش می دهد و قابل توصیه به متخصصان بالینی می باشد.دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844215120190522Sexual Explicit Materials in Internet & Cyber Space and its Role in inter-personal relationship among Adolescents Aged 15-18 Years in Tehransمواجهه با محتوای خارج عرفجنسی (پورنوگرافی) در اینترنت و فضای مجازی و تاثیرات رفتاری در نوجوانان در تهران12715397710FAفریده خلج آبادی فراهانیموسسه مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشورJournal Article20180426. .There is a serious concern in Iran about adolescents’ exposure to sexual contents in Internet. This study aims to explore "what are the interpretations of adolescents on influences of exposure to sexually explicit materials in internet and cyberspace on inter-personal relationships. Data was collected through 54 in depth interviews (29 boys and 25 girls) with students of high schools aged 15-18 years in Tehran using purposive sampling in 2016 . Results showed a widespread exposure to such materials in internet primarily involuntarily. The exposure to sexual content in internet seems to play an important role in inter-personal relationships with surrounding people. The most important behavior influences comprise of : 1. Encouraging premarital sex, 2. Impaling parent-child relationships, 3. Promoting sexual communications among adolescents and 4. Negative influences on marriage. These influences predict changes in premarital sex and marriage among new generation which needs to be considered in social and demographic studies and educational interventions needed to empower adolescents in cyber age in Iran.مقدمه : بعلت گستردگی دسترسی به اینترنت و فضای مجازی در بین نوجوانان و جوانان، و مواجهه اجتناب ناپذیر با محتویات خارج عرف جنسی، نگرانی زیادی در بین گروههای مختلف جامعه و مسئولین ایجاد شده است که "این مواجهه چگونه بر رفتارهای نوجوانان شامل رفتارهای جنسی آنان تاثیرمیگذارد؟". این در حالی است که مطالعات تجربی و کیفی اندکی در این خصوص در ایران وجود دارد. هدف: این تحقیق با هدف واکاوی دیدگاههای نوجوانان از تاثیرات مواجهه با محتویات جنسی در اینترنت و فضای مجازی (پورنوگرافی) بر رفتارهای بین فردی نوجوانان انجام شد. روش اجرا: مطالعه کیفی اکتشافی با رویکرد تفسیری بنیادی با استفاده از مصاحبه عمیق با 54 دانشآموز نوجوان سنین 18-15 ساله در شهر تهران (25 دختر ، 29 پسر) در خرداد 1395 انجام شد و دادههای کیفی با رویکرد تحلیل محتوای موضوعی از نوع استقرایی با کدهای باز تحلیل شد. نتایج: مهمترین تاثیرات رفتاری عبارت بودند از : 1. تشویق روابط جنسی قبل از ازدواج ،2. تضعیف روابط والد-فرزندی، 3. تسهیل گفتمان جنسی در بین نوجوانان، 4. کاهش میل به ازدواج و کیفیت ازدواج. بحث و نتیجهگیری: تاثیرات فوق پیشبینی کننده افزایش روابط جنسی قبل ازدواج و کاهش سن اولین روابط جنسی و تاخیر در ازدواج در نسلهای جدید است که لازم است در تحلیلهای اجتماعی و جمعیتی در نظر گرفته شوند و مداخلات آموزشی برای ارتقای سواد رسانهای جهت سلامت جنسی و توانمند سازی نوجوانان معرفی گردند.دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانوادهخانواده پژوهی1735-844215120190522The Structural Equation Modeling of Desire to Divorce based on System, Psychological and Social Variables among High School Students' Mothers in Isfahanمدلسازی معادلات ساختاری میل به طلاق بر اساس متغیرهای سیستمی(مثلثسازی، رابطه با همسر) و متغیرهای روانشناختی (توافقپذیری و شیوههای کنترل) و متغیر اجتماعی (نحوه گذراندن اوقات فراغت) مادران شهر اصفهان15517097713FAزهرا دهقانی ششدهدکارشناس ارشد روانشناسی بالینیزهرا یوسفیاستادیار و عضو هیئت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامیواحد اصفهان (خوراسگان)Journal Article20170628Abstract
The aim of the present study was to examine the structural equation modeling of desire to divorce based on system variables (triangulation, relationship with spouse) and psychological variables (agreeableness and manipulation tactics) and social variable (leisure time). The statistical population was all mothers in Isfahan. The sample consisted of 320 mothers of students that they were randomly selected by cluster sampling. Measurements were included desire to divorce scale (Johnson and Morrow,1986), triangulation scale (Yousefi&Bahrami 2015), relationships with spouse scale (Olson, 2004),subscale ofagreeableness from five-factor personality scale(NEO-PI-R, 2000), manipulation tactics scale (Yousefi&Bahrami,2015), leisure times scale (Yousefi&Bagheri,2015), was used. Gathered data was analyzed by Pearson correlation, stepwise regression, confirmatory factor analysis and structural equation modeling. The results showed that the relationship with spouse, triangulation, emotional manipulation, agreeableness and entertainment had power of predicting the desire to divorce. The variables were entered into structural equation modeling. The results showed structural equation model of desire to divorce based on triangulation, relationship with spouse, agreeableness, emotional manipulation, and entertainment had acceptable goodness of parameters. According to results, triangulation, relationship with spouse, agreeableness, emotional manipulation and entertainment have causal relation with desire to divorce.چکیدههدف از پژوهش حاضر مدلسازی معادلات ساختاری میل به طلاق بر اساس متغیرهای سیستمی(مثلثسازی، رابطه با همسر) و متغیرهای روانشناختی (توافقپذیری و شیوههای کنترل) و متغیر اجتماعی (نحوه گذراندن اوقات فراغت) مادران شهر اصفهان بود که در سال 95-94 بررسی شد. نمونه آماری شامل 320 نفر از مادران دانشآموز شهر اصفهان بود که به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. جهت اندازهگیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه میل به طلاق روزلت جانسون و مورو (1986)، مثلثسازی یوسفی و بهرامی (1394)، رابطه با همسر اولسون (2004)، مرزبندی یوسفی و بهرامی (1394)، شخصیت پنج عاملی NEO-PI-R، صبح ترجیحی- عصر ترجیحی یوسفی (1394)، شیوههای کنترل یوسفی و بهرامی(1394) و نحوه گذران اوقات فراغت یوسفی و باقری (1394) استفاده شد. دادههای گردآوری شده به کمک آزمونهای همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام، تحلیل عاملی تأییدی و مدلسازی معادلات ساختاری تحلیل شد. نتایج نشان داد که رابطه با همسر، مثلثسازی، شیوه کنترل هیجانمدار، توافقپذیری و اوقات فراغت از نوع سرگرمی قدرت پیشبینی متغیر میل به طلاق را دارد، متغیرهای مذکور پس از تحلیل عامل تأییدی وارد مدلسازی معادلات ساختاری شدند و سایر متغیرها از مدل حذف شدند. نتایج نشان داد مدل معادلات ساختاری میل به طلاق بر اساس مثلثسازی، رابطه با همسر، توافقپذیری، شیوه کنترل هیجانمدار، و اوقات فراغت از نوع سرگرمی از شاخصهای برازش قابلقبول برخوردار است. با توجه به این یافتهها میتوان نتیجه گرفت بین مثلثسازی، رابطه با همسر، توافقپذیری، شیوههای کنترل و اوقات فراغت از نوع سرگرمی با میل به طلاق رابطه علیوجود دارد.